بهنام خدا
گاهی فکر میکنم اگر من در یک کشور غربی به دنیا آمده بودم و در کودکی و نوجوانی و جوانیام هر صبح در صفحات روزنامهها میخواندم و هر شب روی صفحات تلویزیون میدیدم که چگونه عدهای مسلمان در شرق بمبگذاری و انفجار کار هرروزهشان است، ماشینهای بمبگذاری شده را میان بازارها و مراکز تجمع مردم منفجر میکنند سرهای مخالفان خویش را صدها صدها میبرند و در برابر دوربینها به نمایش میگذارند و گاه با همین سرها در کوچهها و خیابانها فوتبال بازی میکنند، سینههای دشمنان را میشکافند و قلب آنان را میخورند، کلیساها و کنیسهها و حتی گاه مساجد و حسینیههای دیگران را با مردمی که برای عبادت به آنجا آمدهاند به آتش میکشند، آیا در این صورت چه دیدگاهی نسبت به اسلام و مسلمانان پیدا میکردم و چه ترس و هراسی از آنان در دل میپروراندم و آیا امکان داشت با اینهمه جنایت و خشونت گرایشی به این دین و آیین پیدا کنم؟
اگرچه خود را با افتخار یک مسلمان میدانم و خوشبختانه من در کشوری به دنیا آمدم و رشد کردم که از همان سالهای ابتدای زندگی با همه وجودم دریافتم: دینی که پدران و مادرانم برگزیدهاند آیینی مملو از مهر و محبت و عشق است و کینهورزی و انتقام جایی در آن ندارد و خدایش همواره با صفات مهربان و رحیم شناخته میشود و در کتاب آسمانیاش قرآن ١١٣ بار در ابتدای هر سوره جملهای تکرار میشود که پیامآور محبت و مهربانی گسترده و همیشگی خداوند است.
من در سرزمینی پا به جهان گذاشتم که مردم مسلمانش با هرگونه خشونت مذهبی بیگانه بودند و قرنها پیروان ادیان و مذاهب دیگر را به همسایگی و همزیستی مسالمت آمیز خویش پذیرفته بودند زیرا به پیامبری ایمان داشتند که سراسر زندگیاش را مهربانی و عشق به دیگران در بر گرفته بود و نهتنها به مسلمانان و پیروان خویش که به همه انسانها با هر نژاد و زبان و حتی به حیوانات و گیاهان و درختان نیز مهر میورزید.
من پیامبری را شناختم که مهربانی، شیوه زندگیاش و شعار هر صبح و شامش بود. محمدی که با دشمنان کینهتوزش هم به مهر و محبت رفتار میکرد. وقتی پس از سالها رنج و آزار، این بار پیروز به شهری که از آن رانده شده بود بازمیگشت هیچکس را بهجرم پیشین مجازات نکرد، نهتنها خانه هیچ دشمنی را بهانتقام ویران نساخت بلکه خانه بزرگترین دشمن و مخالف خود را پناهگاه و مأمن همه مخالفان و دگراندیشان قرارداد.
محمدی که در کتابی که از سوی پروردگارش برای مردم آورده بود مسلمانان را از توهین و ناسزا حتی به بتهای مشرکان و بتپرستان برحذر میداشت (انعام ١٠٨). پیامبری که از جانب خدا ندا میداد: نکند رفتارهای زشت و ستمگرانه دیگران شما را از مرام صلحآمیز و مسالمتجویتان دور کند که شما همواره باید به عدالت و انصاف رفتار کنید. (مائده ٨)
اینچنین بود که در گذر زمان با آیینی خو گرفتم که نهتنها پیامبرش الگو و اسوه مهربانی و محبت بود که شاگرد و دستپرورده و جانشینش علی نیز جز بهمهر سخن نگفت و جز بهمحبت رفتار نکرد و حکومتی را برقرار کرد که هیچکس بر دیگری جز به تقوا و پاکی و پارسایی برتری نداشت. در تاریکی شبها ناشناس بهسراغ بینوایانی میرفت که از زمره مخالفانش بودند و میان آنها نان و خرما توزیع میکرد تا گرسنه سر به بالین نگذارند. اگر در جنگی ناخواسته دشمن آب رودخانه را از سپاهیان او دریغ میکرد تا تشنه بمانند او مقابله به مثل نکرد و هنگامی که به رودخانه مسلط شد آب را در اختیار آنان قرار داد. مرامنامه حکومتش خطاب به استانداران و حاکمان شهرها این بود که انسانها از دو گروه بیرون نیستند، یا همکیشند یا همنوع و در هر دو صورت باید به آنها مهر ورزید.
من با چنین آیینی خو گرفتم و طبیعی است وقتی طالبان در افغانستان جنایت میکرد یا وقتی حادثه دهشتبار ١١ سپتامبر به وقوع پیوست میدانستم که آنچه روی میدهد هیچ سازگاری و ارتباطی با دینی که من به آن ایمان دارم ندارد.
امروز از خودم و از شما میپرسم بهراستی پشت همه عملیات جنایتکارانهای که به نام اسلام صورت میگیرد چه دستهایی پنهان است؟ از شما میپرسم القاعده و طالبان که در پاکستان و افغانستان زاده شد، رشد کرد و اینک سایه شومش بر همه جهان افکنده شده است ابتدا توسط کدام قدرتها آفریده شد و مورد حمایت قرار گرفت تا امروز با جنایات آنها بذر اسلامهراسی در دل همه جهانیان کاشته شود و نهال خشونت این بار بهشکلی دیگر یا بهصورت نسلکشی در میانمار و آفریقای مرکزی و یا با اقدامات نظامی و گسیل سربازان سر برآورد؟
متأسفم که بگویم حکومتهایی طالبان و القاعده را از هر سو حمایت کردند که همواره از همپیمانان غرب به شمار میروند. دولتهای عربی آنان را در دامان خویش پروراندند که اینک بهنوعی دیگر خشونت و کینهورزی را ترویج میکنند.
خوشحالم که بگویم که نه در حادثه ١١ سپتامبر نیویورک و نه در بمبگذاریهای متروی لندن و نه در هیچ عملیات انتحاری، هیچ تروریستی با ملیت ایرانی و با آیینی که در سرزمینم ایران ترویج میشود شرکت نداشت اما متأسفم که به یاد بیاورم غرب تمام فشارها و تضییقاتش را پس از این حوادث متوجه ایران و ایرانیانی کرد که همواره چنین عملیاتی را محکوم کردهاند.
من بهعنوان یک هنرمند که در سالهای اخیر بهدلیل اقدام به ساخت فیلمی درباره زندگی پیامبر اسلام بسیار خواندهام و بسیار تحقیق کردهام، شهادت میدهم که چنین اقدامات خشونتباری که میوه آن اسلامهراسی در همه جهان است با روح اسلامی که من از محمد و علی و حسین(ع) آموختهام بیگانه است و لذا سعی دارم تا پیام و چهره واقعی دین مهربانی پیامبر اسلام را در قالب فیلم محمد به دنیای نگران و آشفته عرضه کنم.
من معتقدم اگر واقعیت اسلام به مردم جهان عرضه شود همه تشنگان عدالت و مهربانی عاشقانه بهسویش خواهند شتافت.
من باور دارم که رفتارهای زشت و آلودهای چون قرآنسوزی در آمریکا یا تولید فیلمهای جسارتگر نسبت به پیامبر یا مسلمانان و یا حتی اقداماتی نظیر انتشار کاریکاتورهای توهینآمیز نقشی جز کمک به خشونت طالبانی که نام اسلام را دزدیدهاند ندارد و چهبسا روی دیگر چنان رفتارهایی است. جنایتکارانی که میکشند و تکه تکه میکنند مشتاقانه به انتظار چنین اقداماتی هستند تا جنایات خویش را توجیه کنند و از میان تودههای ناآگاه برای خود سربازان جدید استخدام کنند.
سخن را با پیام خداوند به رسولش محم (ص) به پایان میبرم که فرمود: ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی در پرتوی ایمان به خداوند، در صلح و آشتی درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست. (بقره ٢٠٨)