درد «منم»
دوا « تویی»
یا حسین (علیه السلام)
درد «منم»
دوا « تویی»
یا حسین (علیه السلام)
با تحلیل رویدادهای پیش از سال 61 هجری مشخص می شود که تفکری بر جامعه اسلامی حاکم شد که دینی را که آمده است تا جان ها را به عالم معنا و حقیقت مطلق متصل گرداند را تا آنجا می خواهند که دنیایشان را آباد کند! آنان به جای این که دست دین را بگیرند و بالا روند، برعکس پای دین را کشدند و پایین آوردند. جریان مادی شدن دین، در نهایت موجب شد مردمی مسلمان و ظاهراً دیندار، امام زمان خود یعنی دین مجسم را به همراه بهترین یارانش به شهادت برسانند. در نوشتار پیش رو ریشه های این تفکر را در مسیحیت و نیز از صدر اسلام تا قیام عاشورا را بررسی کرده و سپس به نمونه های آن در دنیای امروز خواهیم پرداخت.
سرآغاز مادی شدن مسیحیت و اسلام
علامه طباطبایی در کتاب «معنویت تشیع» ریشه های مادی شدن دین در مسیحیت و اسلام را معرفی کرده و معتقدند آغاز آن در مسیحیت با مطرح شدن «حلول» بود که مسیحیان به قصد بالابردن مقام حضرت مسیح (ع)، خدا را پائین آوردند. «کلیسا از همان روزی که قدرت به دست آورد و پناهگاه عالم مسیحیت شناخته شد تعلیمات خود را بر اساس «حلول» بنا کرد. جای تردید نیست که این تعلیم، مقام خداوند و الوهیت را در وجود مادیِ محدودِ حضرت مسیح قرار داد.»[1] در حقیقت خدای بی نهایت با طرح موضوع حلول در انسان، محدود و محصور شد. در این صورت به جای آن که نظرِ افراد به آسمان معنویت و حقایق غیبی معطوف گردد، به انسانی میافتد که خدا در او حلول کرده. بارزترین تبعات مادی شدن مسیحیت، استیلاء و استبداد دینی کلیسا و قداستبخشیدن به حاکمان و سلاطین بود. زیرا یک ملت نمیتواند بدون ارتباط با امور قدسی زندگی کند، حال که عالَم قدس از منظر و توجه افرادِ جامعه به کنار رفت، زمینیان را به عنوان قدیسان میپذیرند.
حالا شما حساب کنید ارتباط با حضرت زهرا(س) از طریق معرفت و محبّت به او چه نوری را به بشریت میرساند. متوجّه باشید که اینها خانوادة کرماند و سائل را ردّ نمیکنند و اگر کسی طالب تجلّی انوار مقدس آنها بود، او را محروم برنمیگردانند، آنها تصرّف میکنند و تصرّف آنها، انسان را آسمانی میکند. قلبی که غذایش تسبیح و تحمید و تهلیل و تقدیس است، اگر به ما نظر کند، چگونه قلب ما مفتخر به تسبیح و تحمید و تهلیل و تقدیس خداوند میشود! خدا میداند. مسلّم آن قلب به چیزهایی میرسد که با هزاران هزار کتاب و استاد نمیتوان به آنجاها رسید.
از امام حسین(ع)سؤال کردند: پیامبر خدا(ص) دختران بسیاری داشتهاند و آنها بیشتر از فاطمه(س) با پیامبر(ص) به سربردهاند، ولی چرا این همه عظمت، مخصوص فاطمه(س) است؟ امام حسین(ع) میفرمایند: به جهت خلوص فاطمه(س)؛ یعنی حضرت زهرا(س) تمام وجودشان محو حق بوده و چنین وجود مقدسی که مظهر حق و متذکّر به حق است میتواند ما را حقّانی کند.
از آنجایی که حکایت شهیدان، حکایت فروزندگی انسانهایی است که فروزندگی را به انتها رساندند و از طریق خون خود نامهای برای ما نوشتند و ما همواره در هر سال با یاد آنان آن نامه را میخوانیم تا از فروزندگی عقب نمانیم .
1- هفت نفری که در کوفه از موانع دشمن گذشته وخود را به امام رساندند عبارتند از: انس بن حرث، حبیب بن مظاهر اسدی، مسلم بن عوسجه سعدی اسدی، جبلة بن علی بن شیبانی، زیاد بن عریب حنظلی، حنظة ابن اسعد شبانی و حبشی بن قیس نهمی.
هفت نفری که علی رغم ممانعت دشمن و راههای بسته، خود را به حسین(ع) رساندند و نشان دادند کسی که به پشتوانه ایمان و خرد، متوجه زمانهای شده که انسان را دعوت به مهمترین اقدام میکند، هیچ مانعی را به رسمیت نمیشناسد که از راه خود برگردد.
2- آن کس که رغبتش به امام و مولای خود به اندازه رغبتش به حقیقت شد دیگر دنیایی را غباری بیش نمیداند، غباری که با پراکندهشدنش، حقیقت به بهترین شکل رخ مینمایاند. خود را مانند ذرهای به دامن امام انداختند و با کانون حقیقت او متحد شدند، حقیقتی که آنان را به رایگان پذیرفت و در قرب خود جای داد.
جریان آب در زیر حرم حضرت عباس(س)
3- پنهانی از شهر بیرون میآمدند تا به صحنهای سهمگین در تاریخ پای گذارند. ایمان و خرد آنچنان در وجودشان در هم آمیخته بود که بهخوبی توانستند بفهمند چه کار بزرگی را در ذیل شخصیت امام میتوانند به عهده گیرند و در دشت کربلا، تاریخی به وسعت همهی حقیقت پدید آوردند.
4- انس بن حرث: از کسانی است که رسول خدا(ص)را دیده و از آن حضرت روایت کرده، از جمله میگوید: خودم از رسول خدا(ص)شنیدم - در حالیکه حسین(ع)در کنارش بود- اشاره به حضرت کرد و فرمود: «إِنَّ ابْنِی هَذَا یُقْتَلُ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ- فَمَنْ أَدْرَکَهُ مِنْکُمْ فَلْیَنْصُرْه»[1] این فرزندم به سرزمینی از زمینهای عراق کشته میشود، هر کس در آن موقع حضور داشته باشد واجب است که یاریاش کند.
برگرفته از «نگرشی به کربلا با چشم عقل و عاطفه » استاد طاهرزاده