175 نفر نه! 176نفر!!
از وبلاگ بازمانده، سیدمحمد انجوی نژاد:
لب اروند - 3 / 10 / 65
سکوت مرگبار شب با آتش بی امان بعثی ها شکسته . همه خبر از لو رفتن عملیات دارند .خدا لعنت کند منافقین را . نصف بچه های غواص رها شده اند و ما منتظر فرمان حرکت ... برگردید !!!!! لو رفتیم !!!!
غواص مظلووووم است . مظلووووووووم !!
بسختی آموزش می بیند . با مریضی سرمای زمستان کنار می آید . کوسه های تشنه به خون اروند را می بیند . در سکوت به آب می زند و در تله منافقین هم می افتد !!!
امروز خودم را در میان آن 175 نفری می بینم که 5 دقیقه با آن ها فاصله داشتم .
من نرسیدم و حکم شد آن شب که بمانم و شب های دیگر هم ماندم . ماندم تا بپوسم , بلولم , بخشکم و بپلاسم !!!
حکم شد بمانم تا ببینم همه برباد رفتن های آمال و آرزوهای کوچک دنیائیم را و بشمرم فرصت های از دست رفته را و بخورم حسرت لحظات آبی اروندم را .
و من امروز خودم را در میان شما احساس می کنم . دستانم از فشار طناب درد می کند . صدای خنده منزجر کننده بعثیان آزارم میدهد .
تصاویر دنیای زود گذرم در جلوی چشمانم رژه می رود . اشک مادرم . آه پدرم . ضجه خواهرم . کمر خم شده برادرم . دوستانم . عزیزانم ..... چه زود و چه خوب به پایان رسید قصه آن همه مظلومیت !!!!
همه را در گودالی می ریزند . نفس می کشیم !!! سرم روی سینه هادی اخباری ست !! سر محمد پور بر سینه من است . ارام بهم میگوییم میخواهند خاک بریزند . بچه ها حلال کنید . دیدارمان بقیامت ارباب منتظر است !!!
خاک ها فرو می ریزند . نفس ها تنگ میشوند . بشماره می افتند . صدای مادر مادر در زیر خاک ها مدفون میشود . از خاک آمده ایم . اکنون هم فقط خاک است و خاک است و خاک و مادر است و همسر و پدر و فرزند و خواهر و برادر . یاراااانم . خدا نگهدار . زود وقت دیدار می رسد. مراقب باشید . مراقب خودتان . مراقب اسلام عزیز . مراقب رهبر و مراقب ایران . رفتیم و نفس نکشیدیم تا شما به آسایش نفس بکشید .....
من امشب خاک میخواهم . گور میخواهم . اشک می خواهم و .....
لطفا بیا و حتما مطلبم را بخون و دربارش نظر بده!
عنوان مطلب: تصاویر جالب و شگفت انگیز
لینک مطلب: http://masira.ir/index.php?newsid=118
تک تک نظر هارا بررسی می کنم.وحتما بازم بهتون سر می زنم.
یاعلی