اصل انتساب هیئت به رزمندگان، یک معناى مهمّى دارد. رزمندگان
یعنى کسانى که در مواجههى با دشمن مجاهدت کردند؛ مجاهدت هم اعمّ از مقاتله است؛
مقاتله یعنى جنگ نظامى، مجاهدت مجموعهاى از انواع مبارزهها است؛ جنگ نظامى،
جنگ فکرى، جنگ روحى، جنگ اجتماعى، مجموع اینها اسمش مجاهدت است، مجاهدت شامل همهى
اینها هم هست. آن کسانى که اهل مجاهدت در راه خدایند - یکى از خصوصیّات مجاهدت و
معناى جهاد این است که دشمن در مقابل انسان باشد؛ هر تلاشى را جهاد نمیگویند؛ ممکن است کسى یک کار علمىاى
هم بکند، اما جهاد نباشد.
هیئتى بودن - که به اصطلاح تعبیرى از بىنظم بودن است - بهخاطر
چیست؟ بهخاطر این است که وقتى کسى وارد هیئت امام
حسین میشود هیچکس به او نمیگوید فلان جا بنشین، فلان جا ننشین؛ فلان جور بنشین،
فلان جور ننشین؛ کِى بیا، کِى برو؛ کاملاً همهى تحرّکات، برخاستهى از ارادهى
مردم و خواست خود مردم است که آن هم ناشى از ایمان آنها است؛ این چیز خیلى خوبى
است، این را باید نگه دارید؛ یعنى ارتباط هیئت را به ایمان مردم و عشق مردم، و
جاذبه و گیرایى خود هیئت و خود این کانون را براى دلهاى مردم باید نگه دارید، این
را باید حفظ کنید، یعنى جورى نشود که حالت ادارى و مانند اینها پیدا بکند.
از بچّگى میرفتیم روضه و پاى منبر - گاهى روضهخوانها روضههایى
میخواندند که معلوم بود غلط است، معلوم بود خلاف است، امّا میخواندند؛ براى اینکه
حالا چهارنفر مستمع دلشان بسوزد و گریه کنند. مگر به هر قیمتى باید این کار را
کرد؟ حادثه را بیان کنید؛ با هنرمندى بیان کنند تا مردم دلشان شیفته بشود و منقلب
بشود، نه اینکه خلاف بگویند. حالاها هم میشنوم، منبرى یا مدّاح سر منبر
خطاب به امیرالمؤمنین میکند و میگوید آقا هرچه دارى از امام حسین دارى! شما فکرش
را بکنید! این چه حرفى است و این چه مُهملگویىاى است که کسى اینجور دربارهى
امیرالمؤمنین حرف بزند؟ امام حسین هرچه دارد از امیرالمؤمنین دارد، امام حسین هرچه
دارد از پیغمبر دارد؛ چرا نمیفهمند این معانى و این مسائل را؟ آنوقت ادّعا هم
دارند، هرچه هم به دهنشان بیاید میگویند؛ یعنى اینها را خیلى باید بهنظر من بزرگ
بشمُریم
یک نکته هم همین مطلبى است که آقاى نجات اشاره کردند که درست هم
هست. هیئتها نمیتوانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس
علاقهمند به امام حسین است، یعنى علاقهمند به اسلام سیاسى است، اسلام مجاهد
است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به
امام حسین این است. به هر حال کار کارِ بزرگى است، کار مهمّى
است؛ و شایستهترین مجموعههایى که میتوانند براى امام حسین عزادارى کنند،
واقعاً همین مجاهدین فىسبیلاللهاند، همین رزمندگانند، همین جوانها هستند؛ و
شما این را قدر بدانید و این را هدایت کنید؛ هدایت کنید. این میتواند یک چشمهى
خورشید و چشمهى نورى باشد براى اِشعاع در مغزها و در فکرها و در دلهاى مخاطبین
که بتواند اینها را از لحاظ معارف اسلامى و معارف دینى بالا ببرد.
چقدر خوب است که در محافل هیئتها، به مسئلهى قرآن - قرآنخوانى
و معارف قرآنى - اهتمام ورزیده بشود؛ چقدر خوب است که در این نوحهخوانىها
مضامین اسلامى، مضامین انقلابى، مضامین قرآنى گنجانده بشود؛ یک وقت هست که سینه میزنند و صد بار با تعبیرات
مختلف مثلاً میگویند «حسین واى»، خب این یک کارى است امّا هیچ فایدهاى ندارد و هیچ
چیزى از «حسین واى» انسان نمیفهمد و یاد نمیگیرد. یک وقت هست که شما در همین مطلبى
که تکرار میکند و حرفى که با آن سینه میزند، با زبان نوحه و با زبان شعر، یک مسئلهى
روز، یک مسئلهى انقلابى، یک مسئلهى اسلامى، یک معرفت قرآنى را میگنجانید؛ او
وقتى تکرار میکند، در ذهن او ملکه میشود؛ این خیلى باارزش است، کارى است که هیچکس
دیگر غیر از شما نمیتواند این کار را بکند؛ یعنى هیچ رسانهاى واقعاً قادر نیست
که اینجور معارف الهى را با جسم و جان و فکر و روح و احساس و عقل و مانند اینها
آمیخته کند.